متفرقه

مختصری از خودم و دیارم

روز جمعه، ششم دی سال هفتاد بود که وارد کره ای خاکی به نام زمین شدم. روزشو کسی بهم نگفته بود، بعدها از تقویم فهمیدم جمعه بوده 😁 توی این صفحه قصد دارم گپ و گفتی دوستانه با شما عزیزان داشته باشم و مختصری از خودم و دیاری که در اون بزرگ شدم و همینطور فعالیت‌های خودم بگم.

کاش میتونستم از لحظه تولدم خاطراتم رو بنویسم ولی حیف که چیزی در خاطرم نیست. اما سن یکسالگی خودم رو تا حدودی به یاد دارم. در روستای زیبایی به نام پیرکوه از توابع دیلمان ساکن بودیم. پدرم معلم بود و پیرکوه محل خدمتش در بدو فعالیتش بود.

از پیرکوه جز طبیعت بی نظیرش و مردمان درجه یک اش چیزهای زیادی با جزئیات در خاطرم نمونده. تنها به یاد دارم که آن زمان مردم به سختی زندگی میکردند و دریغ از امکانات ساده. به هر حال مدت زیادی از جنگ و خصوصا زلزله بزرگ رودبار نگذشته بود و این همهمه و آشفتگی شاید طبیعی بوده، نمیدونم!

تا 4 سالگی در دیلمان و پیرکوه و سپس تا 6 سالگی در سیاهکل ساکن بودیم. هرچند همه جای شمال رو دوست داشتم اما لنگرود و خصوصا روستای مان گالش کلام برای من لذت دیگه ای داشت.

اگر به چمخاله سفر کرده باشید بدون شک نام گالش کلام هم به گوشتون خورده. گالش کلام یکی از مناطق زیبای شهر ساحلی چاف و چمخاله بوده که دارای نواحی گردشگری بسیار زیبا، سرسبز و بکر هست. 

آنچه که از بزرگان گالش کلام برامون نقل کردند، اهالی گالش کلام از مردمان دیار دیلم بوده که سالها پیش به منطقه فعلی مهاجرت کرده و در این مکان ساکن شدند. واژه “گالش کلام” از دو عبارت گالش + کلام تشکیل شده است که گالش به معنای دامدار و کلام محل نگه داری دامهاست. این عنوان به دلیل شغل اهالی گالش کلام در گذشته بوده که به شغل دامداری مشغول بودند. برخی از اهالی هم عبارت “کلام” را برگرفته از مفهوم زبان نقل می کنند و گالش کلام رو به محلی اطلاق می کنند که زبان آنها گالشی هست. گرچه مفهوم اولیه برای نام محله زیبای گالش کلام محتمل تر هست.

گالش کلام (گالشکلام)

اهالی گالش کلام در حال حاضر به شغل کشاورزی، صیادی و به طور محدود دامداری مشغولند و محصولاتی همچون برنج، مرکبات، سبزی خورشتی ترش واش، هندوانه و… از محصولات اصلی گالش کلام هستند. بعید به نظر می رسه که به گالش کلام سفر کرده باشید و از محصولی بسیار لذیذ همچون ماست گاومیش یا گاو میل نکرده باشید. ماست محلی هم از محصولات خاص گالش کلام بوده که پرورش دهندگان گاو و گاومیش اقدام به تولید این محصول و فروش آن می کنند. برخی از اهالی همچنان به کار دامپروری اشتغال دارند و به پرورش گاو، گاومیش و گوسفند و برخی نیز به پرورش طیور مشغولند.

از جاذبه های دیدنی گالش کلام می تونم به رودخانه ها، تالاب ها و مرداب های ساحلی زیبا اشاره کنم که یکی از مناطق پرطرفدار در زمینه گردشگری در چمخاله هستند. منطقه گردشگری جزیره ارشیا (که به جزیره فلامینگو هم شهرت داره) یکی از مناطق دیدنی گالش کلام چمخاله هست که بدون شک بارها و بارها به گوشتون خورده.

جزیره ارشیا چمخاله (جزیره فلامینگو چمخاله)

وقتی به سن مدرسه رسیدم، در مدرسه شهید بیک محمدی گالش کلام محصل بودم. در اون زمان مهد کودک و آمادگی و پیش دبستانی نداشتیم و ما رو مستقیم روی نیمکت کلاس اول نشوندند.

تعریف از خود نباشه، بچه درس خونی بودم. اما نمی دونم چرا وقتی کلاس اول که بودم و از من پرسیدند “توی کلاستون از همه زرنگ تر کیه؟”، گفتم: معلممون!!! خواهشاً نخندید، دروغگویی در ذات من نبود.

دوران ابتدایی رو در این مدرسه پشت سر گذاشتم و به سن راهنمایی رسیدم.

من رو در مدرسه میر حق پرست لنگرود ثبت نام کردند. در طول سه سال تحصیل در این مدرسه، شاید مهمترین چیزی که یاد گرفتم این جمله از مدیرمون بود: احترام کن تا احترام ببینی.

این رو همیشه سر صف صبحگاه می گفت. بنده خدا کمی بد اخلاق هم بود اما این جمله اش همیشه به دلم می نشست. این جمله از اون زمان همیشه توی ذهنم حک شده و سعی کردم در رفتارم هم واردش کنم.

دوران راهنمایی هم گذشت و دبیرستانی شدیم. دبیرستان در مدرسه نواب شهر کومله از توابع لنگرود ثبت نام کردم. پدر من مدرس ادبیات بود و در این مدرسه تدریس میکرد اما هرگز معلم من نشد و حسرت یک نمره 20 با پارتی بازی در این درس را بر دلم گذاشت. من خیلی به این درس علاقه نداشتم و عاشق نمره مفت در این درس ها بودم 😁 حضور من باعث میشد که همکلاسی های من سرزنشم کنند که تو باعث شدی پدرت معلم ما نشه. چون همه میدونستند پدر من در نمره دادن خیلی دست و دل باز بود و همکلاسی های خودم هم همه عاشق نمره مفت بودند.

دوم دبیرستان فصل انتخاب رشته ام شد. علاقه بی نهایتی به کامپیوتر داشتم. یادم هست در اواخر دوران راهنمایی یک نفر برای من از خوبی های وبلاگ نویسی میگفت. من نمیدونستم وبلاگ چی هست و وقتی در دوران دبیرستان یک کامپیوتر خریدم، تازه فهمیدم عجب چیز جالبیست این وبلاگ نویسی. نیمه گمشده خودم رو همونجا پیدا کردم. من دلباخته علوم صفر و یک شده بودم.

رشته ریاضی فیزیک رو انتخاب کردم. چون فکر میکردم خیلی رشته خفنی هست. پیش دانشگاهی که تمام شد و کنکور رو که دادیم در رشته مهندسی صنایع قبول شدم. اصلا نمیدونستم مهندسی صنایع چی هست. چون میگفتند صنعت کشور رو به رشده و نیاز به مهندس داره، ما هم گفتیم باشه، می رویم. اما کاش نمی رفتیم.

در همان دوران دانشگاه کم و بیش به نیمه گمشده ام رجوع می کردم. کم کم سعی کردم از وبلاگ فراتر برم و با نحوه طراحی سایت آشنا بشم. اما دانشگاه وقت ما رو میگرفت و نمیگذاشت پیشرفت کنیم. سایت بسیج دانشجویی دانشگاه رو راه اندازی کردم و تا زمانی که اونجا بودم بالا بود. با رفتن من انگار دق کرد و مرد. اون هم دوری من رو تاب نیاورد ☹️ اونجا بود که معنی عشق رو فهمیدم.

وقتی لیسانس خودم رو گرفتم تصمیم گرفتم به خدمت مقدس سربازی برم. بر خلاف بقیه، دوران خدمتم که 24 ماه طول کشید، بهترین دوران عمرم بود. من امریه وزارت کار بودم و خدمتم برای من پر از تجربه های کوچک و بزرگ شد.

میلاد صادقیان گالش کلامی

همزمان با خدمت سعی میکردم علایقم رو پیگیری کنم و هر موضوعی به ذهنم میرسید براش سایت طراحی میکردم اما چون هدفی پشتش نبود به نتیجه نمیرسید.

البته این باور که برای داشتن یک زندگی نرمال لازم هست حتما کارمند باشی تا حقوق ماهیانه بگیری باعث شده بود کمی مردد باشم که به سمت علایقم برگردم.

شمارش رزومه هایی که برای شرکت ها و ارگان های مختلف فرستادم از دستم در رفته. رزومه هایی که حتی جوابش رو هم ندادند. البته یکبار شرکت سایپا با من تماس گرفت و گفت: فلانی؟ گفتم بله. گفت رزومه شما رو گرفتیم ولی متاسفانه جذب نداریم. ما هم گفتیم خدا پدرت رو بیامرزه که لااقل یک زنگ به ما زدی. الان که فکر میکنم به اون روزها میخندم و از سادگی و خوش خیالی خودم متعجب میشم. چرا که محال بود بدون بند پ کسی بتونه در جایی استخدام بشه.

در نتیجه چندان خودم رو درگیر استخدام های دولتی و شرکتی نمیکردم و ترجیح میدادم به صورت آزاد فعالیتی رو انجام بدم که از ته قلبم عاشقش هستم. من اون رو پیدا کرده بودم. اون “دیجیتال مارکتینگ” بود. اینکه بتونی در یک جامعه الکترونیک چیزی رو بولد کنی و بفروشی، برای من لذت زیادی داشت.

از سال 95 تا 97 در زمینه بازاریابی اینستاگرامی فعالیت کردم و تجربه های خوبی برای من به ارمغان آورد. سال 97 بود که ترجیح دادم بیشتر به سئو بپردازم.

سئو شاید همون چیزی بوده که می تونست به شدت با لحظه های من عجین بشه. شغلی که وقتی در حین کار هستی اصلا نمیدونی کی صبح میشه و کی شب!

هر زمانی افرادی شغلم رو می‌پرسن، یه راست می‌گم: سئو (SEO). هشتاد درصدشون نمی‌دونن چیه و مجبورم برم سراغ فاز بعدی تعریف شغلم. برای همین شغلم رو اینطور تعریف می‌کنم براشون:

((ببین، تو در روز بارها توی گوگل سرچ می‌کنی. خب؟ از خرید زیرشلواری راه راه طرح گورخری گرفته تا جوراب خرگوشی کوتاه با طرح توت فرنگی. بگو خب!!!

حالا وقتی سرچ کردی، می‌ری روی سایت‌های اولی که گوگل برات میاره کلیک میکنی و می‌ری توش. بازم بگو خب!!!

حالا من به عنوان یک متخصص سئو، سایت‌های شرکت‌ها، کسب‌وکارها و افراد یا فروشگاه‌های مختلف رو که باهاشون همکاری دارم با یک‌سری بهینه‌سازی‌های خاص محتوایی یا فنی یا تبلیغاتی میارم جزو رتبه‌های برتر تا وقتی یکی مثل تو داشت محصولاتشون رو سرچ می‌کرد، سایتشون رو ببینه و بره توی سایتشون. این باعث می‌شه بتونن فروش اینترنتی از طریق سرچ گوگل داشته باشن.

بعضی حوزه‌ها روزانه صدها یا هزاران سرچ هدفمند از سراسر ایران دارن. یعنی همین تعداد مشتری کمین کردن که محصولاتشونو بخرن. می‌دونم خیلی جذابه.))

سئو سالهاست که برای من نه تنها یک شغل، بلکه یک تفریح شده. چون همزمان هم از طریقش میتونی لذت رقابت سالم رو بچشی و هم لذت کسب درآمد اینترنتی. فریلنسری برای من جذابیت های زیادی داره و مهمترینش این هست که برنامه های کاری و زندگی شخصی خودت رو میتونی با استراتژی های شخصی بچینی و آزادی زیادی بر خلاف محیط اداری و سازمانی داری. چون در شغل های فریلنسری غالباً ساعات کار معنا ندارند و منعطف هست. محیط کار، همان اتاق منزلت هست و به راحتی می تونی به تفریحات و مسافرت و… برسی بدون اینکه نیازی به گرفتن مرخصی از مافوقت داشته باشی.

البته فرینسلری سختی های خودش رو هم داراست و یک فریلنسر نیاز به داشتن قدرت ارتباطی قوی داره تا بتونه با مخاطب یا مشتری از راه دور ارتباط قدرتمندی برقرار کنه. اما به عنوان یه فریلنسر به شما میگم که لذتش به سختی‌اش قطعاً می‌ارزه.

از زمانی که در حوزه سئو فعالیت دارم، دو وب سایت سئوسل (seocell.ir) و نشونت (neshoonet.ir) رو مدیریت میکنم و در حال ارائه خدمات اختصاصی در حوزه سئو و دیجیتال مارکتینگ هستم و با شرکت ها و برندهای مختلفی در این زمینه همکاری داشتم و دارم.

علاقه بی نهایت من به تکنولوژی و خصوصا مفاهیم وب و طراحی سایت باعث شده با مدیریت و همکاری در چندین مجموعه سعی کنم هرچه بیشتر به محیط وب و فضای مجازی نزدیک‌تر باشم. این سایت یک مرجع اطلاعاتی و پل ارتباطی بین من و شماست و پلی هست با هدف انتقال تجربیات بین من و شما. به عبارت بهتر، حضور من در این فضا صرفا کاری نیست و از عمق وجودم به علاقمندی‌هایم همچون وب، عکاسی و غیره عشق می‌ورزم و تا جایی که در توان داشته باشم در این عرصه تلاش می‌کنم تا خدماتی شایسته تقدیم تمامی عزیزان کنم و برای کسانی که همراه من هستند، هم دوست خوبی باشم و هم همکار خوب.

اگر کسب و کاری دارید که قصد دارید قدم به دنیای دیجیتال بگذارید، شخصاً آماده‌ام که تجربیات چندین ساله خودم رو در اختیار شما قرار بدم تا شروعی قوی و محکم داشته باشید و بتونید سهم قابل توجی از بازار دیجیتال رو از آنِ خودتون کنید.

برای همه شما دوستان آرزوی موفقیت و شادی دارم…

پیج اینستاگرام میلاد صادقیان

میلاد صادقیان

فارغ التحصیل رشته مهندسی صنایع و اهل و ساکن استان گیلان و علاقمند به مباحث وب، طراحی سایت، دیجیتال مارکتینگ (سئو) و طراحی گرافیک هستم و تفریح من در اوقات فراغت، وبگردی و عکاسیست. علایقی که سالها همراه من بوده و هنوز هم هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.